نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 761 )
ســوره 8 : انفـــال ( مـدنـی ـ 75 آیه دارد ـ جزء نهم ـ صفحه 177 )
( قسمــت هشتـــم )
زنــدگان حقیقــی
( جزء نهــم صفحه 179 آیه 24 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم
لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
تفسیـــر لفظـــی :
اى کسانى که ایمان آورده اید چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فرا خواندند
که به شما حیات مى بخشد آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمى و دلش
حایل مىگردد و هم در نزد او محشور خواهید شد
تفسیر ادبی و عرفانی :
استجابت به زبان اهل اشارت بر دو وجه است :
یکی استجـــــــابت توحیـــــــــــد ،
و دیگری استجــابت تحقیــق ،
توحیـــد ؛ یکتـــا گفتن مؤمنــــان است ،
و تحقیـــق ؛ یکتــــا بودن عارفـــان ،
توحیــــــــد ؛ صفت رونـــــــــــــدگان ،
و تحقیــــق ؛ حـــــــــال ربــــــــودگان است !
آن صفت خلیـــــــــــــل است ،
و این صفت حبیـــــــــــــــب ،
خلیل رونده بود و به درگاه عزت وا ایستاده بود بر مقام خدمت ،
حبیــــــــب ربـــــــــوده شده و در صـــدر دولت به حرمت نشسته !
روش سالکان بر متابعت رسول در استجابت ظــــــواهـــر است ،
و کشش ربودگان بر مشاهده ی دانای غیب در استجابت سرائـــر است ،
از این نظر شیـــخ انصــــــــاری گفت :
وقتی خدا و رسول او شما را می خوانند ،
خــــــــــــدا را به دل هـــــــاتان اجابت کنید ،
و رسول خدا را به ظاهرتــان استجابت گوئید ،
چون زندگی نفوس به پیروی از رسول خـــــــدا است ،
و زندگی قلـــــــــوب به مشـــاهـــده ی غیب ها است !
از اهل آفرینش هیچ کس به حقیقت حیــــــات ،
( بدون اجابت توحید و بدون توقیع تحقیق ) واقف نیست ،
این بود که مقــــام نبوت از بارگاه عزت این ندا را شنید که :
مأمور شدم با مردم جنگ کنم تا کلمه ی لا اله الا الله گویند .
... إِذَادَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ...
اهل زندگی و زندگان حقیقی کسانی هستند که :
از تَراجُع پاک و از تهمت دورند ،
و به دوستی مشهور ،
از سلطه ی نفس رسته ،
و دل هاشان به خدا پیوسته ،
و سر هاشان به اطلاع حق آراسته ،
به نسیم اُنس زنده ،
و یادگار ازلی یافتـــــــه ،
و به دوست رسیــــــــــــــده !
خـــدایـــا ؛
جز از شنــــــاخت تــــــــو شـــــــــادی نیست ،
و جز از یــافـــت تـــــــــو زنـــــــــدگانی نـــــــــــــــــه !
زنده ی بی تــــو چون مرده ی زندانی است ،
و زنده به تو زنده ی جاودانی است .
بی جــان گردم که تـــو ز من پر گردی
ای جــان جهــــان تو کفر و ایمان منی
موضوع :